معنی قجل قجل - جستجوی لغت در جدول جو
قجل قجل
تکه تکه، تکه پاره، بریده بریده
ادامه...
تکه تکه، تکه پاره، بریده بریده
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حجل حجل
(حَ جَ حَ جَ)
کلمه ای که بدان گوسفندان را زجر کنند و یا برخیزانند برای دوشیدن. (منتهی الارب)
ادامه...
کلمه ای که بدان گوسفندان را زجر کنند و یا برخیزانند برای دوشیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
قال قال
قال قال
گفتگوی بسیار، منازعه در گفتگو، (ناظم الاطباء)
ادامه...
گفتگوی بسیار، منازعه در گفتگو، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویر قال قال
قال قال
گفتگوی بسیار، منازعه در گفتگو
ادامه...
گفتگوی بسیار، منازعه در گفتگو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر قل قل
قل قل
((قُ. قُ))
غل غل، جوش، صدای ترکیدن حباب های مایع جوشان
ادامه...
غل غل، جوش، صدای ترکیدن حباب های مایع جوشان
فرهنگ فارسی معین
قجه قجه
به تماشا نشادن دیگران در خوردن و نوشیدن خویش
ادامه...
به تماشا نشادن دیگران در خوردن و نوشیدن خویش
فرهنگ گویش مازندرانی